جدول جو
جدول جو

معنی نان تلخ - جستجوی لغت در جدول جو

نان تلخ(نِ تَ)
کنایه از نان سردشده و شب مانده و کهنه. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). نان متعفن و از مزه برگشته و این از جهت امتداد زمان بود. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
دهی است از دهستان ساحلی بخش اهرم شهرستان بوشهر که در 24 هزارگزی باختر اهرم و 3 هزارگزی خاور خلیج فارس واقع شده. جلگه، گرمسیر و مالاریائی است و 690 تن سکنه دارد. آبش از چاه، محصولش غلات، خرما و تنباکو، شغل اهالی زراعت و راهش شوسۀ سابق بوشهر به لنگه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(دِ فَ)
گدا. آنکه قوت و غذا از دیگران می طلبد، که پی کسب رزق و تأمین معاش شود، مال دوست. پول پرست. مقابل نام طلب
لغت نامه دهخدا
(نِ تُ)
نان بی نانخورش. (ناظم الاطباء). نان خالی. نان پتی:
کوفته در سفرۀ ما گو مباش
کوفته را نان تهی کوفته ست.
سعدی.
رودۀ تنگ به یک نان تهی پر گردد
نعمت روی زمین پر نکند دیدۀ تنگ.
سعدی (گلستان چ یوسفی ص 175)
لغت نامه دهخدا
(نَ چَ)
دهی است از دهستان کوهستان بخش داراب شهرستان فسا در 98هزارگزی جنوب داراب، در منطقۀ کوهستانی و معتدل هوایی واقع است و 357 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصول عمده اش بادام و گل سرخ و مویز و گردو و انجیر و شغل مردمش باغداری و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نان طلب
تصویر نان طلب
نکه نان خواهد، آنکه درپی کسب روزی است، مال دوست پول پرست، گدا
فرهنگ لغت هوشیار